به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پیام راسک»، شهید «علیرضا حسینی»، بیستم مهرماه ۱۳۴۶، در شهرستان بزمان به دنیا آمد. پدرش عطامحمد، فروشنده بود و مادرش زینب نام داشت. دانشآموز چهارم متوسطه در رشته انسانی بود. بهعنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. پنجم آبان ۱۳۶۲، در مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
بسمالله الرحمن الرحیم
«وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»
«کسانی که در راه ما جهاد کنند از راههایی آنها را هدایت میکنیم»
در روز قیامت فرشتگان مرحبا گویان به استقبال مجاهدین راه خدا که با شمشیر به خود آویخته از درب مخصوص (باب المجاهدین) وارد بهشت میشوند و هرآنکه جهاد در راه خدا را به همراه امام عادل ترک کند لباس خواری و ذلت پوشید و در زندگی تنگدست و نیازمند گردد (دینش از بین برود)» امام علی (ع).
به نام خداوندی که خالق و هدایتکننده هر موجودی است «همه از اویند و بهسوی او باز میگردند.» به نام خداوندی که حیاتم و جانم در دست اوست، هدف و مقصودم اوست، محبوب و معشوقم اوست، بخشاینده گناهانم اوست. خداوند رحمانی که بر بندگانش منت نهاد و پیامبران معظم و رسول گرامی اسلام (ص) و جانشینان برحق او را صراط مستقیم و چراغ راه مؤمنین قرارداد و به نام خداوند بینا و شنوایی که قیامت را به عمل برپای کند و حساب بندگانش را به فضل و کرم رسیدگی خواهد نمود.
خدای مهربان را سپاسگزارم که مرا از جمله گروندگان به دین خود و از محبین اهلبیت پیامبر (ص) قرارداد و این توفیق را به من عنایت فرمود تا در راه او جهاد کنم و جان ناقابلم را در راهش تقدیم نمایم و اکنون که قلمبهدست گرفته و وصیتنامه خود را در صفحه کاغذ مینگارم با قلبی مطمئن و اعتقادی محکم و ارادهای استوار از هر قید و بندی جز پروردگارم دلکنده که چند روزی برای عملیات والفجر چهارم باقی نمانده است و تا دین بزرگی که اسلام بر گردنم دارد عاشقانه ادا کنم، پا در چکمه میکنم سلاح بر دوش میگیرم و سینه کثیف دشمن را نشانه میروم.
فداکاری و جانبازی میکنم تا درخت پربار و خونبار اسلام استوارتر گردد باید با امامان پیمان خونین ببندیم و کمر همت بسته و بشر را از شر دشمنان فرومایه نجات دهیم و پرچم سرافراز «لا اله الا الله محمد رسولالله و علیاً ولیالله» را در میان بدنهای پارهپاره شدهمان و سرهای در خون غلطانمان برافراشته نگه داریم و چهگواراست که در این راه جان را به جانآفرین تقدیم نماییم.
امروز همان روز عاشورایی است که همه آرزوی آن میکنید، «ایکاش بودم و امام حسین (ع) را یاری میکردم». امروز پرچمدار رشید امام حسین (ع) خمینی است. بشتابید بهسوی کاروان حرم حسین (ع) و یاری امام عزیزمان کنید که راه سعادت همین است و به راهی جز راه او رفتن خطای بزرگ است. پیام شهید غیر از این نمیتواند باشد که دست از اطاعت رهبری الهی برندارید، تا انشاءالله بهواسطهی این اطاعت و شکرگزاری این نعمت مورد لطف و عنایت پروردگار قرار گیرد و پیروزیتان هم همین تبعیت است.
خدای را شکر میکنم که گفتههایم را با خون خود امضا نمودم شما را به خون سیدالشهدا قسم میدهم که راه شهیدان را که همانا راه امام عزیزمان است ادامه دهید، کربلای ایران و شهیدان سوسنگرد و بستان و شهیدان نقاط دیگر کشور را ادامه دهم و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین (ع) را لبیک بگویم. ما آمدهایم که پیروزی را در اصل اول به دست میآوریم و اگر خدا من را قبول بکند و به شهادت برسم، هیچ مسئلهای نیست، به قول امام «چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم».
برادران عزیز «مدرسه هم سنگر است سنگر مدرسه را محکم بدارید» که خداینکرده ضدانقلاب نفوذ نکند و از نفوذ ضدانقلاب جلوگیری بکنید و تمام افراد مدرسه را زیر نظر داشته باشید و اگر موقعی که احتیاج به جبهه شد و مسئولین عملیاتی اعلام کردند و از طریق رادیو و تلویزیون پخش شد که برای محصلین هم واجب است که به جبهه بروند باید بیایید و این سنگرها را خالی نگذارید و به آمریکا درس عبرتی بدهید و مشت محکمی به دهان آن بزنید که «همچنین غلطی نکند» و دوباره همچنان احمقی چنان صدام دیوانه نفرستد به جنگ با ایران.
برادران به ندای رهبر کبیر انقلاب اسلامی لبیک بگویید و از آن اطاعت بکنید و رهبری آن را بپذیرید که رهبری امام مانند رهبری امام معصوم (ع) است. امام و رزمندگان را همیشه دعا بکنید. آن قدر به جبهه میروم و میجنگم تا شهید شوم. ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد. ای جوانان مبادا در حال غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بیتفاوتی بمیرید که علیاکبر حسین (ع) در راه حسین (ع) و باهدف شهید شد.
ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل ۷۲ شهید را نموده همانند خاندان (وهب) جوانانتان را به جبهههای نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید. زیرا مادر (وهب) فرمود: «سری را که در راه خدادادهام پس نمیگیرم». برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست. حضورتان را در جبهههای حق بر علیه باطل ثابت نگه دارید. در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را همچنان حفظ کنید.
اگر فیض شهادت نصیبم گشت، آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند. بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند. اما باشد که دعای شهدا آنان را نیز متحول سازد به رحمت الهی نزدیکشان کند. سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید که تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد. با خداوند پیمان میبندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امامزمان (عج) به اجرا درآید.
و به مسئولین محترم وصیت میکنم که جنازه مرا در محل سکونتم جعفرآباد بمپور ببرند و در آن دهات تشییعجنازه بکنند، برای این که در آن دهات شهید نیاوردهاند و مردم آن دهات آگاهی به طور کامل از انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی ندارند و شاید با ایــن جنازه ناقابل من مردم آن دهات روحیه پیدا بکنند و شاید ساخته بشوند و به جبهه بیایند.
فرماندهی ما رزمندگان در جبهه حق علیه باطل به عهده امامزمان (عج) است و از خداوند میخواهیم که ما را جزء سربازان واقعی امامزمان (عج) قرار بدهد.
خدایا، خدایا تو را به حق زهرا (س) رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان.
خدایا، خدایا، تو را به حق سجاد (ع) مجروحین و معلولین جنگی ما را شفا عنایت بفرما.
خدایا، خدایا، صدام و لشکرش را نابود بگردان.
انتهای خبر/