به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پیام راسک»، شهید «مرتضی بشارتی»، سیام شهریور ۱۳۴۵، در شهرستان زابل به دنیا آمد. پدرش اسماعیل و مادرش معصومه نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته انسانی درس خواند. بهعنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزارش در زادگاهش قرار دارد. برادرش مجید نیز به شهادت رسیده است.
بسمالله الرحمن الرحیم
«اشرف الموت قتل الشهادة»
«مپندارید آنان که در راه خدا کشته میشوند مردگانند بلکه آنان زندهاند و در نزد پروردگارشان روزی میطلبند».
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان، به نام آنکه جن و انس را آفرید تا تنها او را عبادت کنند و رسولانی فرستاد تا جاهلان را از چاههای عمیق و تاریک بهسوی نور هدایت کنند. به نام آنکه تمام هستی و وجود ما از اوست.
بارالها تو را سپاس میگویم که در تمام حالات زندگیام پردۀ حجاب گناهانم را پاره نکردی، آنقدر گناهکارم که حس میکنم که یکی از بدترین بندگانت در این دنیا و در آخرت میباشم. شرمندهام که نتوانستم وظایفی را که به گردن این عبد قرار دادهای به نحو مطلوبی به پایان برسانم؛ اما باز به لطف تو امید دارم.
معبودا، دوری از تو مرا رنج میدهد تمام دوستانم این معامله را با تو به نحو خـوبـی بـه پایان رساندند، خدایا مگر چقدر گناه کردهام که هنوز باید از این دوری رنج ببرم. خدایا تو را به حسین (ع) قسم که با این بنده ضعیف هم از این معاملهها بکن.
خدایا، شهادت میدهم که هیچ معبودی غیر از تو در روی این عالم هستی وجود ندارد و تنها تو معبود تمام عالم هستی. شهادت میدهم که محمد (ص) فرستاده توست و رسول تو. خدایا شهادت میدهم که حضرت علی (ع) اولین امام شیعیان و ولی توست و یازده فرزند او را بهعنوان امامان خویش و بهترین رهبران جهان، شهادت میدهم.
و اما سخنی به پدر و مادر عزیزم:
پدرم:
شرمندهام که نتوانستم حق پدر و فرزندی را بهخوبی ادا کنم، سپاسگزارم تو را هنگامی که میخواستم به جبهه بیایم دستم را بهعنوان مخالفت نگرفتی و هر دفعه خوشحالتر از دفعه قبل با من برخورد میکردی.
مادر عزیزم:
نمیدانم که چگونه تو را راضی کنم که حقت را بر من حلال کنی. آن هنگامی که شبها بر گریههایم از خواب نازنینت بیدار میشدی، دست محبت بر گونههایم میکشیدی. مادرم، همیشه به فاطمه زهرا ( س) اقتدا کن و همچون زینب کبری (س) در مشکلات صبر را پیشه راه خود قرار بده.
پدر و مادرم: میدانم که در غم ازدستدادن فرزندتان گریه و اشک میریزید، اما مواظب باشید که صدایتان را منافقین نشنوند. در مراسم من شربت و شیرینی پخش نمایید. (برای کوری چشم منافقان)
برادرانم:
از این که همیشه مرا در تمام برنامههای زندگیام رهنما بودهاید تشکر میکنم. انشاءالله خداوند به شما جزای خیر عطا بفرماید. برادرم: بدان که دنیا محل گذر است دلبستن به مادیات به مولا قسم که انسان را به چاههای عمیق و منجلابهای فساد فرومیبرد همیشه علی گونه زندگی کنید.
و اما خواهرانم:
نمیدانم که در وصفتان بر روی این صفحه کاغذ و با این قلم ناتوان چه بنویسم. اما جای تشکر از شما هست که مهمترین امانتی که بر دوش شما فاطمه زهرا (س) گذاشت خوب حفظش کردید. بله درست حدس زدید، حفظ حجاب. تمام طاغوتیان میخواهند که این امانت را از شما بگیرند. اصلها و تبصرههایی را به تصویب خویش رساندند. اما باز شما این امانت را حفظ کردید. گل زیباست به طبیعت زیبایی خاصی میدهد، اما میدانید که چرا از بوتۀ خویش او را جدا میکنند؟ بهخاطر این که از داخل حجاب غنچۀ خویش بیرون میآید و خویش را بر همگان نشان میدهد. حال این امانت را حفظ کنید که اگر حفظ کردید، فاطمه زهرا (س) از شما راضی خواهد شد و من خاکپایتان را سرمه چشم قرار میدهم.
دوستان و آشنایان:
از همه شما حلالیت میطلبم و آرزو دارم که همیشه از امام خود پیروی کنید سعی کنید که در همۀ برنامههای زندگی خود بهترین شخص را بهعنوان الگو در زندگی قرار بدهید و انبیاء (ع) و امامان (ع) و رهبرمان بهترین اشخاص میباشند. من حدوداً صد (۱۰۰) روز روزه قضا دارم که متأسفانه در ماه مبارک رمضان همیشه در جبهه بوده ام و خداوند مرا لایق مهمانشدن در درگاه خویش ندانسته.
فکر میکنم که همۀ شما میدانید که آخرین وصیت شهیدان چیست؟ امام را تنها نگذارید.
«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً عبده و رسوله و اشهد ان علیاً ولی الله»
«والسلام»
انتهای خبر/